
ادیب صابر
شمارهٔ ۲۸
۱
رونق گرفت کار می از روزگار گل
خوبی و دلبری است همه کار و بار گل
۲
لطف رحیق یافت مزاج می لطیف
آب عقیق برد رخ آبدار گل
۳
هر در که ریخت دیده من در فراق یار
آورد ابر و کرد سراسر نثار گل
۴
می خور به وقت بلبل و گل در میان باغ
اکنون که یافت بلبل عاشق کنار گل
۵
ایمن نشین به وقت گل از جور روزگار
گه در پناه باده و گه در جوار گل
۶
با گل رخی که چون گل رخسار او به رنگ
یک گل نبود در همه خیل و تبارگل
۷
گل را به باغ اگر نبود جاودان مقام
ما را بس است روی چو گل یادگار گل
نظرات