
ادیب صابر
شمارهٔ ۸
۱
عید خوبان را چو روی خویشتن آراسته است
راست پنداری ز رویش عید عیدی خواسته است
۲
گر جمال عید، عالم را بیاراید رواست
عید را باری جمال روی او آراسته است
۳
خاک راه از بوی زلفش پر نسیم عنبر است
چشم خلق از نور رویش بر مه ناکاسته است
۴
فتنه ای از حسن او در تعبیه ره یافته است
نوحه ای از عشق او از عیدگه برخاسته است
۵
سرو و باغ و باغبان از قامت او طیره اند
گویی او را باغبان مجد دین پیراسته است
۶
سید مشرق که از بخشیده و انعام اوست
هر چه اندر مشرق و مغرب نعیم و خواسته است
تصاویر و صوت

نظرات