
ادیب صابر
شمارهٔ ۱۰۱
۱
ای اختیار دین و سخا اختیار تو
تو افتخار خلق و به خود افتخار تو
۲
حاصل شود مراد دو عالم به یک نظر
آن را که دید طلعت تو روز بار تو
۳
ایزد گواست بر من و بر اعتقاد من
کز اعتقاد پاک منم دوستدار تو
۴
پیوسته مدح گویم و دایم ثنا کنم
بر دست مال بخش و دل بردبار تو
۵
روشن مباد دیده و شادان مباد دل
آن را که شاد نیست از او روزگار تو
۶
نام مرا قرار ده اندر شمار خویش
تا می رود زمان و زمین برقرار تو
۷
کایمن زید به عالم و نندیشد از فلک
آن کس که هست نام وی اندر شمار تو
۸
بر موجب اشارت و فرمان همی روم
آنجا که هست خدمت و فرمان و کار تو
۹
گر هست بر دل تو غباری ز کار من
آورده ام دعا و تضرع نثار تو
۱۰
خشنود شو زمن که ندارد سپهر و کوه
اندازه تحمل بار غبار تو
۱۱
آنجا زنم نفس که بود اتفاق تو
وآنجا نهم قدم که بود اختیار تو
۱۲
برگردنم ز عفو و رضا منتی بنه
تا من شوم به شکر و دعا وامدار تو
نظرات