
ادیب صابر
شمارهٔ ۱۲
۱
رئیس و سید شرق و خراسان
جمال تو سعادت را سعادت
۲
چو خواهی کت سعادت بیش گردد
همی کن مر سعادت را اعادت
۳
همه شغل تو در علم است و در عدل
دو بینم یا اضافت یا افادت
۴
زبان تو نعم گویی است کز جود
نگویی لا به جز لای شهادت
۵
شگفتی نیست کز همت به محشر
ببخشی برگنه کاران عبادت
۶
اگر فعل از ارادت حاصل آید
هنر فعل است و کلک تو ارادت
۷
ز لفظ بکر تو زاید معانی
عجب باشد ز دوشیزه ولادت
۸
تو داری در علو مدح معلا
معالی را چه باشد زین زیادت
۹
بدین ذکر و بدین نظم و بدین نطق
چو من نایند اهل استفادت
نظرات