
ادیب صابر
شمارهٔ ۱۳
۱
آرزومندی من خدمت و دیدار تو را
چون جفای فلک و محنت من بسیار است
۲
تن من کز تو جدا ماند به نزد همه خلق
چون جهان پیش دل و چشم تو بی مقدار است
۳
دلم از فرقت تو تنگ چو چشم مور است
عیشم از دوری تو تلخ چو زهرمار است
۴
بدل خواب و خرد در دل و در دیده من
شب و روز از غم دیدار تو خون و خار است
۵
گوشم از گوهر الفاظ تو تا محروم است
همچو الفاظ تو چشمم همه گوهر بار است
۶
گرچه یادم نکنی هیچ فراموش نه ای
که مرا با تو و یاد تو فراوان کار است
۷
روزگارت همه خوش باد که بی دیدن تو
روزگار و سر و کارم همه ناهموار است
تصاویر و صوت

نظرات