
ادیب صابر
شمارهٔ ۴۲
۱
قرب یک ماه شد که در شب روز
چشم من ماه و آفتاب ندید
۲
اندر آن خانه ام که در همه عمر
هیچ جغدی چنان خراب ندید
۳
ز آتش دل کباب شد جگرم
ز آتش دل کسی کباب ندید
۴
تا در این خانه ام ز بیداری
دیده من خیال خواب ندید
۵
کس حدیث مرا جواب نداد
کس خلاص مرا صواب ندید
۶
هیچ مومن چنین عتاب نیافت
هیچ کافر چنین عذاب ندید
۷
همچنان می خورم طعام و شراب
که کسی خواب دید و آب ندید
۸
هیچ مصلح چنین طعام نخورد
هیچ مفسد چنین شراب ندید
۹
بی خطا بر من این خطاب چراست
بی خطا کس چنین خطاب ندید
تصاویر و صوت

نظرات