صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲

۱

الهی نفس را من چاره نتوانم تو یاری کن

سزاوار عذابم رحمتم بر شرمساری کن

۲

به زیبائیت از رسوائیم چیزی نیفزاید

به ستاری خود بر زشتی من پرده داری کن

۳

گناهی کش به محشر نیست ره کردیم و جا دارد

به استغنای خود از بیش و کم آمرزگاری کن

۴

کمالات تو بی پایان جهان نفس ما بی حد

به جاه و عزت خویشم نظر بر فقر و خواری کن

۵

ز دریاهای فیض و رحمتت یک رشحه کم ناید

ز ابر مکرمت بر کشته ی ما آبیاری کن

۶

به عجزم ز احتمال کیفر کردار بد بنگر

به حلم خویش بر بار گرانم بردباری کن

۷

چو خوبان فاش و پنهانم به خیر خویش ره بنما

به حفظ خویش از شر بدانم پاسداری کن

۸

به هیچم برندارد کس ز ارباب هنر دانم

تو با چندین عیوب از فضل خاصم خواستاری کن

۹

غنا و قدرت حق را به زور و زر چه می‌سنجی؟

صفائی سر به خاک درگهش بگذار و زاری کن

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۳۴۵

نظرات