صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۳۸

۱

آن پیر نه دل که جان ندارد

تا مهر بتی جوان ندارد

۲

عیش گل و بلبلش همایون

آن باغ که باغبان ندارد

۳

در دام تو مرغ دل ز شادی

اندیشه ی آشیان ندارد

۴

ز ابرو فکنی سهام سفاک

بی چله کس این کمان ندارد

۵

چشمت نخورد نظر که یکدل

از فتنه ی او امان ندارد

۶

ما کشتی خود سبک نراندیم

یا بحر غمت کران ندارد

۷

عشقت همه خورد خون عشاق

این گله مگر شبان ندارد

۸

کس را نرسد به دامنت دست

تا جامه ی جان دران ندارد

۹

مسکین چه کند اگر صفایی

گاهی ز غمت فغان ندارد

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۹۴

نظرات