صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۱۹

۱

الا ای باغبان بگذار یا بلبل دمی گل را

که تاب هجر گل تا سال دیگر نیست بلبل را

۲

به طرف گلشن از سودای چهر و زلف خود بنگر

به دل صد داغ سوری را به تن صد تاب سنبل را

۳

عراق از حسن بگرفتی مسخر کن خراسان هم

ز قد وچهر بشکن سرو کشمر ماه کابل را

۴

به عین هوشیاری گر نظر در ساغر اندازی

ز مستی های چشم از خویشتن بیرون بری مل را

۵

اگر پایم به هجران کاوش عشقت مرا کافی

تو خود ای دوست چندی دست کوته کن تطاول را

۶

خط وگیسوی جانان را به جان چون منتهی بینم

محقم گر ندانم باطل این دور و تسلسل را

۷

تفرجگاه مشتاقان سر کوی تو بس زین پس

که با روی توازگلزار بی زاری است بلبل را

۸

مرا در نشئه ی نقل دندان شکرخا بس

به حلواهای کل ملک ندهم این تنقل را

۹

صفایی زان ذقن و آن لعل با حزم و حذر بگذر

که سر باز است این چه را و ره تنگاست این پل را

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۲۸

نظرات