صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۲۹۰

۱

ای دل امشب چاره هجران به مردن می کنم

آخر این دشوار را آسان به مردن می کنم

۲

عشق را درمان به هجران هجر را درمان به صبر

کردم اینک صبر را درمان به مردن می کنم

۳

دوست فرمانم به هجران داد و هجرانم به مرگ

ناگزیر امضای این فرمان به مردن می کنم

۴

هر دم از نو بهر ما اندیشه آزاری چرا

نفی این غم از دل جانان به مردن می کنم

۵

در جدایی شد شکیبایی ز مرگم صعب تر

سلب یک گردون ملال از جان به مردن می کنم

۶

جان ندارم بی تو و خوانند خلقم زنده باز

از خود اکنون رفع این بهتان به مردن می کنم

۷

سینه بر دل تنگ شد چون جایگه برتن مرا

جان خویش آزاد ازین زندان به مردن می کنم

۸

راز عشق دوست کز دشمن نهفتم سال ها

آشکارا بر سر میدان به مردن می کنم

۹

زندگی را در قفا جز مرگ نبود دیر و زود

مشق عمر جاودانی زان به مردن می کنم

۱۰

نالش سر پنجه ی هجرم چنان در هم شکست

کش صفایی ناگزر جبران به مردن می کنم

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۲۷۶

نظرات