
صفایی جندقی
شمارهٔ ۳۴۱
۱
دیگر شدم اسیر نگاری به یک نگاه
دل باختم به غمزه ی یاری به یک نگاه
۲
تقوی و عقل و دین و دل از دست من ربود
آهوی شیر گیر نگاری به یک نگاه
۳
تن را نماند تاب و توانی ز یک نظر
دل را نماند صبر و قراری به یک نگاه
۴
تا ز آستانه اش نتوانم به در شدن
پیرامنم کشید حصاری به یک نگاه
۵
آن کش به سر هوای شکار پلنگ بود
گردید صید شیر شکاری به یک نگاه
۶
بر عصمت تو سر نهم ای شیخ بی سخن
گر مال و جان فداش نیازی به یک نگاه
۷
یک ره نظر کن آن مه ی منظور بی نظیر
تا پا و سر نگاه نداری به یک نگاه
۸
شنعت به ما مزن توگرش نیز بنگری
دنیا و دین خود بسپاری به یک نگاه
۹
او را ببین و موعظه آغاز کن تو خرد
سر در قدومش ار نگذاری به یک نگاه
۱۰
لشکرکشی ز ترک وی آید که می برد
سودی به یک کرشمه سواری به یک نگاه
۱۱
گفتی صفایی از نگهی باخت دین و دل
دادم هر آنچه داشتم آری به یک نگاه
نظرات