
صفایی جندقی
شمارهٔ ۵۵
۱
دل از کسی نرباید بتم به جور و جلادت
که دل خود از پی او می رود به صدق و ارادت
۲
به زیر تیغت اگر صید عشق دستی و پایی
نزد، شگفت مدار از کمال شوق شهادت
۳
به خون خویش حریصم به خاک پایت از آن رو
که کار کشته کوی تو ختم شد به سعادت
۴
کسی که روی تواش قبله نیست با همه کوشش
به اعتقاد من او را درست نیست عبادت
۵
هرآنچه رفت مرا بر سر از شکنج جدایی
اگر ملول نگردی کنم بر تو اعادت
۶
شکیب ما و وفای تو رو نهاد نقصان
چنانچه حسن تو هردم چو عشق ماست زیادت
۷
هزار بار مریضت وفات یافته بودی
نبودی ار ز تو یک ره در انتظار عیادت
۸
مسلم است ز شیرینی کلام که کامم
به شهد شوق تو برداشت دایه روز ولادت
۹
به یک صفایی تنها جفا و جور نزیبد
ترا که با همه مهر و وفاست خصلت و عادت
نظرات