
صفایی جندقی
شمارهٔ ۵۶
۱
خورشید تو رشک آفتاب است
خط تو سواد مشک ناب است
۲
دل در خم زلف سرکشت راست
چون موی به عنبرین طناب است
۳
از پرتو کوکب رخش تن
فرسوده کنان به ماهتاب است
۴
وصل تو مرا کمال تکریم
هجران تو غایت عذاب است
۵
صبر من اگر سبک عنان خاست
غم نیست غمت گران رکاب است
۶
در صلح چو نیستت درنگی
برجنگ چرا چنین شتاب است
۷
هست ارچه خلاف رسم اسلام
در کیش تو این رویه باب است
۸
غم خواری دوستان روا نیست
دل جویی دشمنان ثواب است
۹
این قطره ی خون که خوانیش دل
زین بیش نه لایق عتاب است
۱۰
امید صفایی از خط یار
چون حسرت تشنه بر سراب است
نظرات