
صفایی جندقی
شمارهٔ ۷۲
۱
آن نه ابروی و این نه مژگان است
تیر بی پر و تیغ عریان است
۲
آن نه قامت که سرو صدر نشین
و آن نه طلعت که شمس ایوان است
۳
آن نه ابرو بود دو قبضه پرند
وان نه مژگان دو حصه پیکان است
۴
رخ مخوانش که خجلت خورشید
لب مرانش که شرم مرجان است
۵
دل در آویخت خوش بدان خم زلف
و ایمن از آن چه ی زنخدان است
۶
پیش چشم تو نرگس از تشویر
سر چو نیلوفرش به دامان است
۷
بودنم بی تو سخت و دشوار است
مردنم با تو سهل و آسان است
۸
خوش صفایی دو اسبه می تازی
مگرت ره به کوی جانان است
۹
باز کش خامه را عنان نگار
صفحه نامه این نه میدان است
تصاویر و صوت

نظرات