صفایی جندقی

صفایی جندقی

شمارهٔ ۹۲

۱

از جان و سر دریغ ندارم به پای دوست

هر دم به موجبی سر و جانم فدای دوست

۲

تا عمر جاودان دهدم دوست در عوض

زیبد که زنده زنده بمیرم برای دوست

۳

ای دل ز جان بدر شو و ترک حیات کن

گر در هلاک ما و تو باشد رضای دوست

۴

از روی مهر گو نظری سوی ما فکن

تا روی ما طلا شود ازکیمیای دوست

۵

نالند ناگزر به جهان هر کس از رهی

خلق از جفای دشمن و ما بر وفای دوست

۶

او قصد قتل دارد و من چشم قرب کاش

سبقت برد دعای من از مدعای دوست

۷

ای شه گدای دولت دنیا تویی نه ما

پس دیگر از چه فخر کنی بر گدای دوست

۸

با طول روزحشر ز سر گیرم این حدیث

کوته فتد کجا به اجل ماجرای دوست

۹

محروم از آستان چو صفایی مران دگر

آن را که دیده باز بود برعطای دوست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۱۷۱

نظرات