
صفایی جندقی
شمارهٔ ۹۵
۱
تا غایبی تو اهل صفا را حضور نیست
با صد چراغ بزم مرا بی تو نور نیست
۲
آنکش به التفات توان کشت دم به دم
خون ریختن به تیغ تغافل ضرور نیست
۳
شاید به قتلم از غم هجران دهی فراغ
وین لطف از مکارم خلق تو دور نیست
۴
ماندم تطاول تو کشم ورنه در رهت
تقصیرم از ندادن جان جز قصور نیست
۵
بر ذیل آستین تو دست وصول نه
و ز خاک آستان تو پای عبور نیست
۶
جاوید اگر جوار توام جایگه دهند
اندیشه ی قصور و تمنای حور نیست
۷
هرگز شراب تلخ و ترش درمذاق من
چون بوسه های لعل تو شیرین و شور نیست
۸
برمن سزد زبان ملامت کنند باز
کم اختیار نیک و بد از باب زورنیست
۹
با لاف دوستی به فراق تو زنده ماند
دیگر مگوی هان که صفایی صبور نیست
تصاویر و صوت

نظرات