صفایی جندقی

صفایی جندقی

۱۲- سالوس مرز جی به سقر رفت و زین سفر

۱

سالوس مرز جی به سقر رفت و زین سفر

کفران کید وکینه کاوش به خاک خفت

۲

شوب و شکوک و شرک و شقاق از بلاد رفت

رنگ ریا و ریب و نفاق از زمانه خفت

۳

تا نخل خار بار وجودش به گل نشست

گلزار کامرانی ارباب دل شکفت

۴

بر ریشش آنچه تیز چه کوتاه و چه دراز

در...آنچه تیر چه کوتاه و چه کلفت

۵

ایمان غائبین نه به تقوی که برد پوچ

اموال حاضرین نه به قیمت که خورد مفت

۶

شید و شقاق و شیطنت و شک و شرک وکذب

در خلق خلق خصلت و اطوار کرد و گفت

۷

هر دو به چشم اهل حق آمد پدیدتر

چندان که حال خویش به ثوب ریا نهفت

۸

چون بر زبان هاتف غیبی سفیده دم

هوش صفائی این خبر از گوش جان شنفت

۹

بهر خجسته سال وصولش به هاویه

نفس ریا هلاک شد اندر کرند گفت

۱۲۹۰ ق

تصاویر و صوت

نظرات