صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۱۰۵

۱

بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست

نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست

۲

پیچید زین رزیه به خود و اینقدر گداخت

غلطید زین قضیه به سر و آنقدر گریست

۳

کاو یک طرف فتاد و سر از کف به یک طرف

نشگفت گر به حالت آن طفل سر گریست

۴

آبش به خاک در شد و نازش به باد رفت

جان بر به جای اشک روان از بصر گریست

۵

از کف سرش چو رفت، در افتاد و جان سپرد

بر مرگ و زندگانی وی خواب و خور گریست

۶

از شام و کوفه برد شکایت به جد و باب

نی از قضا به سر زد و نی از قدر گریست

۷

زین داغ تازه شیون و شوری به پای شد

پس هر که ز اهل بیت بر آن بی پدر گریست

۸

از مرگ آن یتیم بر آن بی کسان گذشت

حالی که جای اشک درون ها شرر گریست

۹

در انتظار ظالم اینان سعیر سوخت

برانتقام قاتل آنان سقر گریست

۱۰

دریا و دشت و کوه از آن ناله های زار

صد بحر بر رقیه ی خونین جگر گریست

۱۱

مینا به جان جن و ملک ریخت آب تلخ

صهبا به کام دیو و پری لعل تر گریست

۱۲

بود اقتضای ماتم وی هر کجای ملک

مام ار به دختری پدری بر پسر گریست

۱۳

سوزان دوید برق و به گردون شرر فکند

افغان کشید رعد و به هامون مطر گریست

۱۴

مولود آسمان و زمین هر چه بود سوخت

تنها گمان مکن که همان جانور گریست

در رسم این رزیه زبان نیست خامه را

عاجز نه خامه، حوصله تنگ است نامه را

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۴۶۳

نظرات