صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۵۶

۱

تا ماجرای ماتم او در میان فتاد

اندوه و شادی از دو جهان برکران فتاد

۲

ذرات ملک را همه پست و بلند سوخت

این طرفه آتشی است که در کن فکان فتاد

۳

یکباره بنیه اش همه ازکف به باد رفت

این بار بس که بردل گیتی گران فتاد

۴

این مایه فتنه سایه بگسترد برزمین

تا بر زمین سپهر برین سایبان فتاد

۵

از تاب و پیچ و شورش و سودای این غم است

این عقده ها که در خم زلف بتان فتاد

۶

ز اول که داد دولت باطل به دست خصم

ناوک به ناله آمد و خم در کمان فتاد

۷

ز انداز ناصبین زمین این شنیعه رفت

چون شد که ننگ ها همه بر آسمان فتاد

۸

هفتاد جان به جامی از آن برنداشت کس

آب از چه باب اینقدر آیا گران فتاد

۹

دیدی که مام دهر در اعصار اهل بیت

با پور و دخت خویش چه نامهربان فتاد

۱۰

بر طایران بام تو دامی فکند چرخ

کز صعوه تا هما همه از آشیان فتاد

۱۱

برخی به خاک خفته و برخی به نیزه رفت

جمعی به کربلا که از آن کاروان فتاد

۱۲

زین شعله سوخت سوری و خس خشک و تر بلی

سوزد به هم چو نایره در نیستان فتاد

۱۳

آن را که خوان مائده از آسمان رسید

اشک روان و لخت جگر آب و نان فتاد

۱۴

گیتی بر او گماشت غمی محض آگهی

هرجا که چشم او به دلی شادمان فتاد

کید زمانه بنگر و کین سپهر بین

نامهربانی مه و انداز مهر بین

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۴۳۰

نظرات