صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۶۶

۱

گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن

با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن

۲

بادش ز خاک بادیه پرداخت خلعتی

ز آن پس که گشت کسوت خونش طراز تن

۳

صد قرن بل فزون نتواند نگاشت نیز

یک نکته زین نوائب جانکاه کلک من

۴

ز ابنای احمد آن تن رنجور رنج کوب

جمعی دگر زنان پریشان ممتحن

۵

و آن کودکان نورس ناکام خردسال

برجای مانده باز ز دوران پر فتن

۶

آن رنجه جان به جامعه چون شمس در کسوف

و آنان بتاب نایبه چون موی درشکن

۷

سرگشتگان چو صید حوادث به صد هراس

پر بستگان چو عقد جواهر به یک رسن

۸

آن بسته را خیال اسیران نه فکر خویش

وین دسته را غم وی و سودای خویشتن

۹

سازی ز سینه ها به فلک دود شعله تاب

جاری ز دیده ها به مدر سیل خانه کن

۱۰

نسبت به خاندان نبی آن فریق را

جز حرف های سخت نرفتی به لب سخن

۱۱

نفرین و لعن و شنعت و دشنام برزبان

تکفیر و طنز و طعنه و توبیخ در دهن

۱۲

هرگام صد قیامت کبری بدو نمود

غوغای خاص و عام و تماشای مرد و زن

۱۳

یک تن کجا و کوب دو کشور پر از کلال

یک دل کجا و حمل دو محشر پر از حزن

۱۴

زار و زبون به محضر بیگانه و آشنا

شمعی چو او نسوخته در هیچ انجمن

والی امر سخره ی اشرار ناس آه

حق پایمال ز فرقه ی حق ناشناس آه

تصاویر و صوت

دیوان اشعار صفایی جندقی به کوشش سید علی آل داود - تصویر ۴۷۹

نظرات