صفایی جندقی

صفایی جندقی

بند ۹۲

۱

ای طایف حریم تو اعیان کاینات

ذرات ملک زایر کوی تو از جهات

۲

تو گشته زیر خاک و من اسوده بر زمین

ما را هلاک در همه حالت به از حیات

۳

ما را ز داغ خود زدی آتش به دلی ولی

تا بخشی از شکنجه جاویدمان نجات

۴

سودند سر به تیغ اعادی مجاهدینت

دادند تن به قید اسیری مخدرات

۵

بودند ای عجب همه با این گنه هنوز

دارنده ی صیام و گزارنده ی صلات

۶

با قصد قتل و غارت حق چیست حال کس

صد قرن اگر نماز کند یا دهد زکات

۷

با دعوت امام مبین دعوی یزید

فرقان حق کجا و کجا آن مزخرفات

۸

باطل نایستد بر حق نیست مشتبه

آن ترهات سست بدین طرفه محکمات

۹

این صید زار خسته ی بشکسته بال و پر

از آشیان فتاده ی سرگشته در فلات

۱۰

تر کردی ار کست به یکی جام کام خشک ما

یک غرقه بیش کم نشدی بالله از فرات

۱۱

شد راست دود و خیمه ی گردون سیاه کرد

ز آن آتشی که خصم زدت در سرادقات

۱۲

گشتند دراقامه ی سوگ تو متفق

از صدر بزم صومعه تا صف سومنات

۱۳

برخاست شور و لوله از کعبه تا کنشت

ارباب کفر و دین همه بنشسته در عزات

۱۴

هم وحش و طیر غم زده در محنت تو محو

هم جن و انس دل شده در ماتم تو مات

درباره ی تو هر که کند بیش و کم ستم

کیفر ز هفت دوزخش افزون بود نه کم

تصاویر و صوت

نظرات