سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۱۱۸

۱

چشم تو ز بیماری خود بر سر ناز است

مژگان تو همچون شب بیمار دراز است

۲

راهی چو سوی کعبهٔ دل نیست، چه حاصل

کز جاده این بادیه چون سینهٔ باز است

۳

از سلسلهٔ بندگی آزاد کسی نیست

در طاعت افلاک، زمین مهر نماز است

۴

آهنگ شکست بت و بتخانه بهانه ست

از هند همین مطلب محمود، ایاز است

۵

تکلیف به آتش نتوان کرد کسی را

چون شمع، زبانم به سر خویش دراز است

۶

بی‌نغمهٔ سلیم از گل و می دست کشیدیم

شیرازهٔ هنگامهٔ ما رشتهٔ ساز است

تصاویر و صوت

نظرات