
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۲۶
۱
خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست
بهار رفته و جا را به این خزان داده ست
۲
ز برگ های خزان هر نهال شاخ زری ست
چه کیمیاست که طالع به باغبان داده ست
۳
شده ست ساقی هنگامه ی چمن، بلبل
به شاخسار، می از جام آشیان داده ست
۴
خزان شکفتگی از حد ببرد، پنداری
که باغبان به چمن آب زعفران داده ست
۵
سلیم پا نگذارم برون ز گوشه ی دیر
چه فیض ها که مرا رو درین مکان داده ست
نظرات