
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۴۳
۱
کجا موافق طبع تو ای خردمند است
شراب ما که به تلخی چو خون فرزند است
۲
چه نسبت است به لاف بلندپروازی
مرا که بال و پرم همچو تیر پیوند است
۳
درازی شب هجران ز حد گذشت، مگر
گلوی مرغ سحر همچو نی پر از بند است؟
۴
ببین چه بر سر یعقوب آمد از یوسف
وفا مجوی ز معشوق اگرچه فرزند است
۵
برای داغ نخواهد فتیله تا ز کسی
چو بید، جامه ی مجنون او همه بند است
۶
زبان موافق دل کن سلیم وقت سخن
که شاخ، میوه نکوتر دهد چو پیوند است
نظرات