
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
هر چه گوید ز بقا عمر سبکسر، باد است
کشتیی را چه ثبات است که لنگر باد است
۲
دهر را مرکز خاکش همه نقشی ست بر آب
تا ببینی فلکش هم گرهی بر باد است
۳
بلبلان پای کشیدند ز اطراف چمن
می رود آنکه درین باغ سراسر، باد است
۴
ناله غم می برد از دل، که گر از مهر کسی
می کند پاک غبار از رخ اخگر، باد است
۵
نامه چون شعله به بال و پر او پیچیده ست
آنکه دارد خبر از حال کبوتر، باد است
۶
مانده در ورطه ی عشقم نفس سوخته ای
توشه ی راه در انبان شناور باد است
۷
در پس و پیش خطرهاست درین بحر سلیم
از پی کشتی ام آتش، ز برابر باد است
تصاویر و صوت

نظرات