
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۶
۱
محبت از دل ما شُسته نقش کینهخواهی را
زیارت میکند چون کعبه برق ما سیاهی را
۲
ز فیض پرتو دل شکرها دارم درین گلشن
که گلچین چراغم کرده باد صبحگاهی را
۳
شهان را چشم بر عالم گشودن عیب میباشد
بیاموزند کاش از باز خود، صاحبکلاهی را
۴
سیاهی کعبه چند از جامهٔ خود میزند بر ما؟
همه کس دارد از عشق این لباس دادخواهی را
۵
نیم در عشق او چون دیگران، آری کجا دارد
خس و خاشاک دریا آبروی خارماهی را
۶
سلیم آن گل، گذاری کاشکی سوی چمن آرد
که از سر لاله بگذارد هوای کجکلاهی را
نظرات