
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۱۹۴
۱
از مشک چین مگو، که در آن زلف چین پر است
برچین بساط سرمه که چشمش ازین پر است
۲
کردم اشاره ای به تو، عمری شد و هنوز
از برگ گل چو غنچه مرا آستین پر است
۳
آوازه ی جمال تو عالم گرفته است
همچون نگین ز نام تو روی زمین پر است
۴
بر دانه ای که مور برد، رشک می برند
در خرمنی که دامن صد خوشه چین پر است
۵
گرم ملامت است، سلیم آه و ناله چیست
یک دم خموش باش، دل همنشین پر است
تصاویر و صوت

نظرات