سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲

۱

الهی دور دار از ما غرور بی گناهی را

به سوی خویش خضر ما کن این گم کرده راهی را

۲

به ما جنس دگر از نقد لطف خود کرامت کن

گدایان توایم، اما نمی خواهیم شاهی را

۳

تمام عمر نتوان داشت پاس افسر دولت

ازان خوش کرده ام بر سر، کلاه گاه گاهی را

۴

درین پیری به زیر دامن پاکان پناهم ده

که فانوسی ضرور است این چراغ صبحگاهی را

۵

برافروزان چراغم را به دست لطف، آسان است

که از داغ دلم چون صبح برداری سیاهی را

۶

گر از لطف تو گیرد موج، تعلیم سبکدستی

چو خار پیرهن از تن برآرد خار ماهی را

۷

سلیم از رحمت عام تو چشم مغفرت دارد

الهی از سر او کم مکن لطف الهی را

تصاویر و صوت

نظرات