
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۰۲
۱
آنکه در شور آورد شوریدهحالان را می است
نالهٔ نی بر دل آشفتگان تیر نی است
۲
گر غمی داری، میی دارم که زنگ از دل برد
صیقل آیینه ی آشفتگان موج می است
۳
وعده ی وصل آن گل رعنا به فردا می دهد
هیچ کس اما نمی داند که آن فردا کی است
۴
ای جرس غافل مشو از خود که همچون رهزنان
کاروان مصر را چشم زلیخا در پی است
۵
پای در گل مانده در گیلان مرا، ورنه سلیم
در فراق ری دلم ویرانتر از شهر ری است
تصاویر و صوت

نظرات