
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۰۴
۱
کی بزم اسیران ترا شمع و چراغ است
اینجا پر پروانه سیه چون پر زاغ است
۲
دارم هوس نکهتی از سنبل زلفش
افسوس که بخت سیهم موی دماغ است
۳
از محفل حسن تو رسد فیض به خوبان
خورشید کمر بسته ی این پای چراغ است
۴
یک دم ز غم و درد من آسوده نباشد
هسمایه، چو آن عضو که نزدیک به داغ است
۵
بگشود سلیم از تو درگلشن معنی
سین سر نام تو کلید در باغ است
نظرات