
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۴۲
۱
همچو لاله روزگارم در قدح نوشی گذشت
حیف ایامی که همچون گل به بیهوشی گذشت
۲
بعد ازین آتش زبانی را تماشا کن که چیست
سوختم چون شمع، کار من ز خاموشی گذشت
۳
بی مروت! این که یاد ما ز یادت رفته است
چون فراموشی توان گفت، از فراموشی گذشت!
۴
جز زمین و آسمان کس رتبه ی ما را نیافت
همچو آن حرف بلندی کو به سرگوشی گذشت
۵
جوهر شمشیر ظاهر شد ز عریانی سلیم
نیستم آیینه، عمرم در نمدپوشی گذشت
تصاویر و صوت

نظرات