سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۴۶

۱

خوش آن کز فکر بیش و کم گذشته ست

چو خورشید از سر عالم گذشته ست

۲

نظر تا می کنی در مجلس عمر

چو دورجام، عهد جم گذشته ست

۳

گل از خورشید کام خویشتن یافت

چه می داند چه بر شبنم گذشته ست

۴

بپرس از دیگران ذوق طرب را

که عمر ما همه در غم گذشته ست

۵

جنون تا پیرهن را می کند چاک

گریبان قبا از هم گذشته ست

۶

به درد خود سلیم آن به که سازم

که کار زخمم از مرهم گذشته ست

تصاویر و صوت

نظرات