سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۶۳

۱

دلم چو شمع همه عمر میهمان خود است

چو قرعه چشم همایم بر استخوان خود است

۲

ز نسبت دگری نیست سربلندی ما

سر شهید تو چون لاله بر سنان خود است

۳

قرینه نیست در آوارگی مرا که مدام

مسافرم من و عنقا در آشیان خود است

۴

قبول نیست فلک، برگرفته ی او را

غبار چون ز زمین خاست، آسمان خود است

۵

ز دیگری چه کنی شکوه بی سبب منصور!

طناب دار تو از پنبه ی دکان خود است

۶

به عشق دم ز علایق مزن، چه نادانی

که با اجل همه سوگند او به جان خود است

۷

چه غم ز فتنه ی محشر شهید عشق ترا

چو شیر مست که در خواب، پاسبان خود است

۸

سلیم را که فلک بود در عنان، اکنون

دوان به راه تو چون برق در عنان خود است

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۱۵۷

نظرات