سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۶۴

۱

خون دلم چو لاله، آرایش ایاغ است

بوی گل جنونم، مشاطه ی دماغ است

۲

خسرو خبر ندارد از درد عشق شیرین

معلوم می توان کرد فرهاد سنگداغ است

۳

ز آشفتگی دلم را سودای ناصحان نیست

طفلان خموش باشید، دیوانه بی دماغ است

۴

گر خوب گشت خود هیچ، ور بد شود بسی طعن

شغل سخن گزاری چون خدمت چراغ است

۵

نتوان سلیم در عشق همچشم خویش را دید

سوزم که شمع سوزد، داغم که لاله داغ است

تصاویر و صوت

نظرات