
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۷۰
۱
به توبه هر که ز یک قطره ی شراب گذشت
تواند از سر عالم چو آفتاب گذشت
۲
ز فیض باده پرستی، غم جهان بر ما
سبک رکاب تر از موج روی آب گذشت
۳
چه دیدی از چمن روزگار چون بادام؟
چنین که عمر تو از غافلی به خواب گذشت
۴
دلم ز ترک علایق خلاص شد از غم
به هیچ و پوچ ازین بحر چون حباب گذشت
۵
خبر ندارم ازین ورطه، این قدر دانم
که موج ریگ بیابانم از رکاب گذشت
۶
چو دید حال من، از کشتنم پشیمان شد
چو آتش آمد و از شرم همچو آب گذشت
۷
سلیم هیچ نشد در جهان به من روشن
چو برق عمر من از بس به اضطراب گذشت
تصاویر و صوت

نظرات