سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۲۷۷

۱

ایام بهار است و گلی در چمنم نیست

عشرت همه جا هست، در آنجا که منم نیست

۲

آتش به بساط افکندم گرمی آهی

غیر از پر پروانه گل انجمنم نیست

۳

در کشور ما حادثه را دست دراز است

شادم که به غربت خبری از وطنم نیست

۴

بر روی کسی در مگشا خانه ی خود را

صدبار اگر دوست بگوید که منم، نیست!

۵

اعضای من از داغ تو با مهر و نشان است

هر عضو که بی داغ تو باشد ز تنم نیست

۶

آشفته بیان همچو سلیمم، اگر احباب

دارند سخن بر سخن من، سخنم نیست

تصاویر و صوت

نظرات