
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۲۷۸
۱
از شوق تو دل همره عمر گذران است
چون ریگ روان همسفر آب روان است
۲
در موسم پیری مطلب کام ز خوبان
خمیازه به صد زور در آغوش کمان است
۳
ای غم به ادب پای نه اینجا که دل ما
چون خانه ی آیینه، مقام پریان است
۴
گر سرو بود کج کله و برزده دامان
منعش نتوان کرد ازینها که جوان است
۵
بر شعشعه ی حسن تو موسی چو نظر کرد
فریاد برآورد که این شعله همان است
۶
در پیش غم عشق سلیم آفت مردن
همچون شب آدینه و ماه رمضان است
نظرات