سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۰۳

۱

خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است

هرگاه که امیدی ازو نیست چه بیم است

۲

زان شعله که از طور دلم کرد تجلی

یک اخگر افروخته در دست کلیم است

۳

از پهلوی ما جای به مجنون نشود تنگ

صحرا به گشادی چو کف دست کریم است

۴

بر مور میفکن نظر از چشم حقارت

مو گرچه ضعیف است ولی جزو گلیم است

۵

در عشق تو مردن چو شکر خواب صبوحی

موقوف اجل نیست، که آن رسم قدیم است

۶

با همنفسان گفت شب از شور فغانم

دانید که این هرزه درا کیست؟ سلیم است!

تصاویر و صوت

نظرات