سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۰۵

۱

واقف کسی ز شیوه ی آن کج کلاه نیست

چون صورت فرنگ، نگاهش نگاه نیست

۲

دل ها ز راز یکدگر آگاه نیستند

آیینه را به خانه ی آیینه راه نیست

۳

دایم چو آفتاب سفید است روی من

چشمی مرا به سرمه ی مردم سیاه نیست

۴

بی برگی جهان همه معلوم من شده ست

گل چون طلب کنم که به باغش گیاه نیست

۵

غافل مشو که مردم درویش را سلیم

در خرقه هست پشمی، اگر در کلاه نیست

تصاویر و صوت

نظرات