
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۳
۱
لب تو کرد پر از می ایاغ آینه را
نمود زلف تو دود چراغ آینه را
۲
به صبر چاره ی درد دلم حواله مکن
مبند مرهم زنگار، داغ آینه را
۳
به راه عشق ز غم روی دل متاب که هست
صفا ز سبزه ی زنگار، باغ آینه را
۴
ز لطف پیر مغان یافتم ز دل خبری
گرفته ام ز سکندر سراغ آینه را
۵
چه غم سلیم دلم را ز طعنه ی دشمن
ز باد نیست زیانی چراغ آینه را
نظرات