
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۶۳
۱
فصلی چنین که بلبل، از شوق جوش دارد
ننهد پیاله از کف، هرکس که هوش دارد
۲
از عاقلی نباشد الفت به عشق کردن
تابوت ناخدا را دریا به دوش دارد
۳
از یار مصلحت نیست آهنگ شکوه کردن
چون دف به حلقه ما دیوار گوش دارد
۴
دیوانه را غباری بر خاطر از جهان نیست
داند که من چه گفتم هرکس که هوش دارد
۵
سیارگان افلاک، خصمند منعمان را
از کیسه باخبر باش، این خانه موش دارد
۶
راحت سلیم خواهی، کوتاه کن زبان را
آسودگی به محفل، شمع خموش دارد
نظرات