
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۷۲
۱
آمد دی و ز میکده ها شور شد بلند
شب های عیش چون مژه ی حور شد بلند
۲
ساقی گشود تا سر خم را، چو لاله زار
چندین هزار کاسه ی مخمور شد بلند
۳
هر ناخنی که مطرب مجلسی به تار زد
فریاد ما ز پرده ی طنبور شد بلند
۴
بدخواه کس نه ایم، به نوعی که سوختیم
دودی اگر ز خانه ی زنبور شد بلند
۵
ما را ازان به وادی حیرت چه فایده
دستی چو گردباد گر از دور شد بلند
۶
گل همچو غنچه سر به گریبان خویش برد
بر چوب دار تا سر منصور شد بلند
۷
هر گه خیال روی تو در خاطرم گذشت
از فرق، همچو شمع مرا نور شد بلند
۸
آمد به رقص شوق، زلیخا چو رهزنان
هر گاه گرد قافله از دور شد بلند
۹
عشق آتش است و عقل حصاری بود سلیم
کز موم همچو خانه ی زنبور شد بلند
نظرات