
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۷۳
۱
در چمن دوش صبا بوی تو سودا میکرد
گل به کف داشت زر و غنچه گره وامیکرد
۲
سرو قد تو ز بیرون چو خرامان بگذشت
چمن از رخنهٔ دیوار تماشا میکرد
۳
نتوان کام به زور از لب معشوق گرفت
گر میسر شدی این کار، زلیخا میکرد
۴
گوشهگیری چو من ایام ندیدهست، کجاست
آنکه دایم هوس دیدن عنقا میکرد
۵
رخصت گریه مرا نیست، وگرنه مژهام
خندهٔ موج، گره بر لب دریا میکرد
۶
آنچه در حوصله گنجد به طلب، گر موسی
زود بیهوش نمیگشت تماشا میکرد
۷
نتوانم که کشم منت بیگانه سلیم
چارهٔ درد دلم ورنه مسیحا میکرد
نظرات