سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۳۸۱

۱

بی قراران گر ز کوی او برون گامی نهند

پیش پای خویشتن از نقش پا دامی نهند

۲

بیدلان را طاقت بوسیدن معشوق نیست

می روند از خود اگر لب بر لب جامی نهند

۳

گلرخان صدبوسه می بخشند و آن را نام نیست

این قدر منت چرا بر ما ز دشنامی نهند

۴

زاهدان صافی دلم گویند و رندان دردنوش

چون غلامان هر کجا رفتم مرا نامی نهند

۵

عشقبازان را نشان افسر شاهی سلیم

آن قدر نبود که سر بر پای خودکامی نهند

تصاویر و صوت

نظرات