
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۳۸۷
۱
تا از قبول عشق، سخن بهره مند شد
هر بیت ما کتابه ی طاق بلند شد
۲
دستی که بود شکوه ز کوتاهی اش مرا
آخر به صید چون تو غزالی کمند شد
۳
از چشم زخم فقر که عمرش دراز باد
کاشانه ام سیاه ز دود سپند شد
۴
ابر بهار بست ز سرچشمه آب را
زخمی که داشت جوی چمن، خشک بند شد
۵
همچون سپند، دانه ی ما آه می کشد
هرجا حدیث ابر بهاری بلند شد
۶
زخمی که عمر گشت مرا صرف آن سلیم
گفتم که دردمند شود، هرزه خند شد
نظرات