سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۰۶

۱

می حرام محتسب بادا که بی‌ما می‌خورد!

دارد آب زندگی چون خضر و تنها می‌خورد

۲

گر نسیمی بر بساط عشرت ما بگذرد

شیشه‌ها بر یکدگر چون موج دریا می‌خورد

۳

می‌شوم مست از در میخانه هرگه بگذرم

همچو شاخ گل، دلم آب از کف پا می‌خورد

۴

از پریشانی نباشد اضطراب عاشقان

شعله گر لرزد، نپنداری که سرما می‌خورد!

۵

حرف با حرف آشنا گر شد، جدل در کار نیست

دست‌بوسی کن به یاران، پا چو بر پا می‌خورد

۶

دیده بودی هرگز ای زاهد می گلگون به خواب؟

هرکه با ما می‌شود همراه، این‌ها می‌خورد

۷

بس که افتاده‌ست در کار جهان کاهل سلیم

می‌کند امروز می در جام و فردا می‌خورد

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۲۱۷

نظرات