سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۰۷

۱

دلم آشفتگی در کار هرکس دید، می‌لرزد

چو شمع صبح می‌میرد، دل خورشید می‌لرزد

۲

گدای عشق خون دل چو در پیمانه می‌ریزد

ز موج رشک، می در ساغر جمشید می‌لرزد

۳

شکوهی ناتوانان را به چشم خصم می‌باشد

ز بیم سینه‌ام خنجر چو برگ بید می‌لرزد

۴

ز بوی پیرهن بردن زلیخا آنچنان داغ است

که چون برگ گل از هرجا نسیمی دید می‌لرزد

۵

سلیم از وصل او آسایشی حاصل نشد ما را

درون سینه دل نوعی که می‌لرزید، می‌لرزد

تصاویر و صوت

دیوان کامل محمدقلی سلیم تهرانی (شامل غزلیات، قصائد، مثنویات، قطعات و رباعیات) به تصحیح و اهتمام رحیم - رضا - محمدقلی سلیم تهرانی - تصویر ۲۱۸

نظرات