سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۱

۱

کند به راه تو پامال، آسمان ما را

حباب آبله ی پاست موج دریا را

۲

هوای کعبه ی کوی تو مضطرب دارد

چو خیل مور سراسیمه، ریگ صحرا را

۳

به گریه، دیده ای از دل کریم تر دارم

به خاک ریخته ابر آبروی دریا را

۴

ز پای راهروان تو تا قیامت ماند

نشان آبله بر روی، سنگ سودا را

۵

همین هما نخورد ز استخوان من روزی

که آب و دانه ز اشک من است عنقا را

۶

تلاش آب بقا ای سکندر این همه چیست

نمی دهند به کس خود دوبار دنیا را

۷

گریزپاست نشاط جهان، درین گلشن

ز دست خود نگذاری تذرو مینا را

۸

برای فتنه جهان را بهانه بسیار است

نسیمی از پی طوفان بس است دریا را

۹

صدا چگونه برآید، که این سیه چشمان

به سنگ سرمه شکستند شیشه ی ما را

۱۰

سلیم، خوابت اگر شب نمی برد در عشق

چو شمع چرب کن از مغز سر، کف پا را

تصاویر و صوت

نظرات