سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

شمارهٔ ۴۱۱

۱

رونق ناموس را چون عشق رسوا بشکند

نام یوسف چون بری، رنگ زلیخا بشکند

۲

پیش ساقی لب ز حرف زهد و تقوی بسته ایم

کاسه ی زاهد مبادا بر سر ما بشکند!

۳

بر من از بس منت بال هما آید گران

سایه ی او استخوانم را در اعضا بشکند

۴

از نشاطم صحبت احباب برهم می خورد

بشکند گر توبه ی من، جام و مینا بشکند

۵

دل چو الفت کرد با عشق نکورویان بلاست

کشتی ما چون برون آید ز دریا بشکند

۶

ترسم از بس دست او می لرزد از شرم لبت

شیشه ی اعجاز در دست مسیحا بشکند

۷

با دف و نی جانب میخانه می آید سلیم

کس ندیدیم توبه با این شور و غوغا بشکند

تصاویر و صوت

نظرات