
سلیم تهرانی
شمارهٔ ۴۲۲
۱
اسیر عشق تو سود و زیان چه میداند
گل چراغ، بهار و خزان چه میداند
۲
اگر ز لطف، تو فکری به حال من نکنی
علاج درد مرا آسمان چه میداند
۳
قدم به ره چو نهد طالب تو، ننشیند
چو سیل بادیه نقل مکان چه میداند
۴
مزن چو ناخن مطرب به پیش خر طنبور
نوای سوختگان را جهان چه میداند
۵
سلیم گفتم دارم به طرهات سخنی
به خنده گفت که هندو زبان چه میداند
تصاویر و صوت

نظرات